®کاهگل®

®کاهگل®

®KahGel® #کاهگل روژنامه ®کاهگل® کانال اجتماعی، فرهنگی کاهگل! روژنامه کاهگل در صدد است در همه استانها و شهرها خبرنگار (ادمین) داشته باشد. *تلگرام: kahgel_news@ * وبلاگ http://kahgelnews.blogfa.com
®کاهگل®

®کاهگل®

®KahGel® #کاهگل روژنامه ®کاهگل® کانال اجتماعی، فرهنگی کاهگل! روژنامه کاهگل در صدد است در همه استانها و شهرها خبرنگار (ادمین) داشته باشد. *تلگرام: kahgel_news@ * وبلاگ http://kahgelnews.blogfa.com

بدهکار بزرگ بانکی از کشور گریخت.

بدهکار بزرگ بانکی از کشور گریخت.

 

 

 

یکی از مختلس های گرانقدر

دوباره گشته از کشور فراری

هزارو چهار صد میلیارد برده

ز ناچاری و از روی نداری

از آنجایی که آقازاده بوده

نشد در کار او گیر اداری

بدون ضامن و تضمین و سفته

به او دادند یک وام دلاری

پناهنده شده بدبخت گویا

به ساحلهای مخروب قناری

همانجایی که مانند جهنم

همه مشغول در بی بند و باری

خدا صبرش دهد زیرا که گشته

گرفتار و اسیر بد بیاری

برایش سخت غمگینم٬ چرا که

شده آواره دشت و صحاری

 

در این مورد سوالی توی ذهنم

نماید بهر پاسخ پا فشاری؛

که می خواهم بپرسم من از ایشان:

«چرا کردی تو پس اینگونه کاری؟!

زمانی که بدون هیچ مشکل

در اینحا قصر و باغ و کاخ داری

به تهران خانه در سمت شمیران

دو تا ویلا به لاهیجان و ساری

و چندین مجتمع در هر کجا با

مجوزهای مخصوص تجاری

که خیلی از مجوزها از اول

شده صادر به شکل انحصاری

و یا هر روز از روی تفنن

مدل بالاترین ماشین سواری

کسی هم با شما در این شرایط

به هیچ عنوان ندارد کار و باری

چه عیبی داشت می ماندی؟ چرا که

تو با اوضاع اینجا سازگاری

چرا عزم سفر کردی و رفتی

که در آخر بگویندت فراری؟!

دریغا او چو خرما بر نخیل و

دو دست ما گرفتار خماری

اگر چه جای او خالیست اینجا

ولی هستند مثل او شماری

 

 

مجید مرسلی


روز معلم و روز جهانی کارگر مبارک!

®KahGel®

  

#کاهگل   

 

#متن_کاهگل

 

روز معلم و روز جهانی کارگر مبارک!

 

 

پدرِ من #کارگر بود

پدرِ او معلم

 

ما پولِ جهاز نداشتیم

آنها پولِ عروسی

 

به هم نرسیدیم

 

سالها سپری شد

او پزشک شدو من معلم ورزش

 

دخترش دانش آموزم شده

و گاهی من بیمارش میشوم

 

اما آنچه هم "درد" و هم "درمان"مان شد

پولِ کمِ حلالِ پدرانمان بود.

 

روز جهانی #کارگر»!

®KahGel®


#کاهگل   

#متن_کاهگل

 

 

«به مناسبت روز جهانی #کارگر»    

 

‏ﻋﺸﻖِ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ ‏

 

ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ

ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﻦ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻡ

ﻭ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺯﻧﯽ

ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﭘﺰﺷﮏ ﺑﺎﺷﺪ.

 

ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧﻤﯿﺪﻫﻢ

ﻭ ﺣﺘﯽ ﻣﺤﮑﻢ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ

ﺁﺟﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻣﯽ ﭼﯿﻨﻢ.

ﺣﺘﯽ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﻢ

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻗﻮﻥِ ﻣﻼﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ.

 

ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ

ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﻫﺎ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﻫﺎﯾﻢ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﻧﺪ

ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺗﺮﺍﺯﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ،

ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ

ﺩﻗﯿﻘﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ...

 

#کارل_سندبرگ

ﺗﺮﺟﻤﻪ:#بابک_زمانی


@kahgel_news