®کاهگل®

®کاهگل®

®KahGel® #کاهگل روژنامه ®کاهگل® کانال اجتماعی، فرهنگی کاهگل! روژنامه کاهگل در صدد است در همه استانها و شهرها خبرنگار (ادمین) داشته باشد. *تلگرام: kahgel_news@ * وبلاگ http://kahgelnews.blogfa.com
®کاهگل®

®کاهگل®

®KahGel® #کاهگل روژنامه ®کاهگل® کانال اجتماعی، فرهنگی کاهگل! روژنامه کاهگل در صدد است در همه استانها و شهرها خبرنگار (ادمین) داشته باشد. *تلگرام: kahgel_news@ * وبلاگ http://kahgelnews.blogfa.com

وزیری که یک سال از حقوقش را بخشید!

وزیری که یک سال از حقوقش را بخشید!


وزیر دارایی ژاپن با پذیرش مسئولیت فساد اداری یک سال از حقوقش را بخشید.

 


"تارو آسو" وزیر دارایی ژاپن، در واکنش به یک رسوایی مالی از حقوق یک ساله‌اش صرف نظر کرد. حقوق سالانه وزیر دارایی ژاپن، حدود 300 هزار دلار است.

 

 مقام‌های زیر دست آقای آسو متهم‌اند که تلاش کرده‌اند ارتباط نخست وزیر، شینزو آبه، با یک پرونده فساد مالی را مخفی کنند. 

 

 در مجموع حدود 20 مقام دولتی در جریان رسیدگی به این رسوایی مالی تنبیه شده‌اند یا حقوق‌شان کاهش یافته است.

 

برندهایی که در ایران نام کالا شدند!

برندهایی که در ایران نام کالا شدند!



حضور و تأثیر برخی برندها آنقدر آشکار است که به عنوان مثال در فروشگاه‌ها هنوز پس از سال‌ها مشتریان هر دستمال کاغذی را کلینکس ‌می‌خوانند. در تصویر اسامی بعضی از برندهایی که به خاطر معروف بودن، نام کالا شدند را می بینید.

 

بدهکار بزرگ بانکی از کشور گریخت.

بدهکار بزرگ بانکی از کشور گریخت.

 

 

 

یکی از مختلس های گرانقدر

دوباره گشته از کشور فراری

هزارو چهار صد میلیارد برده

ز ناچاری و از روی نداری

از آنجایی که آقازاده بوده

نشد در کار او گیر اداری

بدون ضامن و تضمین و سفته

به او دادند یک وام دلاری

پناهنده شده بدبخت گویا

به ساحلهای مخروب قناری

همانجایی که مانند جهنم

همه مشغول در بی بند و باری

خدا صبرش دهد زیرا که گشته

گرفتار و اسیر بد بیاری

برایش سخت غمگینم٬ چرا که

شده آواره دشت و صحاری

 

در این مورد سوالی توی ذهنم

نماید بهر پاسخ پا فشاری؛

که می خواهم بپرسم من از ایشان:

«چرا کردی تو پس اینگونه کاری؟!

زمانی که بدون هیچ مشکل

در اینحا قصر و باغ و کاخ داری

به تهران خانه در سمت شمیران

دو تا ویلا به لاهیجان و ساری

و چندین مجتمع در هر کجا با

مجوزهای مخصوص تجاری

که خیلی از مجوزها از اول

شده صادر به شکل انحصاری

و یا هر روز از روی تفنن

مدل بالاترین ماشین سواری

کسی هم با شما در این شرایط

به هیچ عنوان ندارد کار و باری

چه عیبی داشت می ماندی؟ چرا که

تو با اوضاع اینجا سازگاری

چرا عزم سفر کردی و رفتی

که در آخر بگویندت فراری؟!

دریغا او چو خرما بر نخیل و

دو دست ما گرفتار خماری

اگر چه جای او خالیست اینجا

ولی هستند مثل او شماری

 

 

مجید مرسلی


خسیس ترین زن دنیا!

®KahGel®

#کاهگل     

#خبر_کاهگل

                     

®خبر®: ‍ خسیس ترین زن دنیا!     

                        

یک زن ۶۶ ساله عنوان خسیس ترین زن دنیا را به خود اختصاص داده است.

 

برخی افراد در زندگی شخصی و در انجام امور زندگی خود چنان محتاطانه عمل می کنند که به نظر خیلی ها عجیب و غریب می رسد، این چندروزه خانم ایونا ریچاردز 66 ساله در رسانه ها بسیار مشهور شده، چرا که راهکارهای مختلفی را برای کمتر خرج کردن در زندگی بیان کرده که باعث تعجب همگان شده است.

در اینجا کار هایی که او انجام می دهد و پیشنهادهایی که می کند با هم می خوانیم:

 

شلوار مردانه ارزان تر از شلوار راحتی و گشاد زنانه است.

 

عصرها خرید کردن بهتر است چرا که تخفیف زیادی شامل اجناس مخصوصا سبزیجات می شود.

 

به جای داغ کردن آب در کتری که تنها 2 استکان برای داغ شدن المنت نیاز دارد، آب را در ماکرویو بجوشانید.

 

با خط ریز و کوچک می نویسد تا خودکارش جوهر کمتری مصرف کند.

 

او از یک مایع لباس شویی طوری استفاده می کند که یک سال طول می کشد تا تمام شود.

 

به مهمانانش می گوید برای خود چای کیسه ای بیاورند.

 

او حتی دمای خانه را آنقدر پایین می اورد که مهمانان دیگر هوس بازگشت به منزل او نداشته باشند. به طوری که دست تصویربرداران یخ زده بود و فلش دوربین کار نمی کرد.

 

او یک نوع خورشت از سبزی های پلاسیده درست می کند و یک ماه آن را می خورد.

 

او می گوید شما مجبور نیستید هر روز به حمام بروید در عوض سرتان را در سینک ظرف شویی بشویید و یا دو کتری آب روی بدنتان بریزید.

 

او حتی هفته ای یک بار ماشین لباس شویی را روشن می کند و نوک قاشق پودر لباسشویی در آن می ریزد. چرا که او اعتقاد دارد، اگر لباس ها خیلی بو نمی دهند و یا خیلی کثیف نیستند چرا آن ها را باید بشویم.

 

او اعتقاد دارد وقتی که از اجاق گازم استفاده نمی کند چرا تعمیرش کند. و یا وقتی که می شود برنامه بی بی سی را با رایانه دید چه نیازی به تلوزیون دارد. خانم ریچاردز می گوید مردم تفاوت بین نیازشان و آنچه می خواهند را نمی دانند.

 

به نظر او نباید با مهمانان خیلی خوش برخورد بود و آن ها را به دیدار دوباره ترغیب کرد.

 

او از زندگی خود راضیست و می گوید اینچنین همه زندگی اش را تحت کنترل دارد. پدر خانم ریچاردز نانوا و مادرش در کارخانه قوطی کنسرو سازی کار می کرد. او در سن 15 سالگی مدرسه را رها کرد و قبل از 30 سالگی توانست خانه ای برای خود بخرد.

           

#اخبار  را در #کاهگل پیگیری نمایید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

http://kahgelnews.blogfa.com

https://kahgelnews.persianblog.ir

https://kahgelnews.blogsky.com

http://kahgelnews.mihanblog.com/

https://instagram.com/subsulation

https://t.me/kahgel_news

 

@kahgel_news

جواب منفی بازیگران معروف به دعوت افطاری رییس جمهور!

®KahGel®

#کاهگل     

#خبر_کاهگل

                    

®خبر®: ‍ جواب منفی بازیگران معروف به دعوت افطاری رییس جمهور!


جمعی از هنرمندان از جمله #فلور_نظری، #برزو_ارجمند، #شیلا_خداداد، #آناهیتا_همتی، #پرستو_گلستانی، #سپیده_گلچین، #مهناز_افشار و #پرویز_پرستویی در اعتراض به وضعیت کشور، با هشتگ   #ما_به_افطاری_نخواهیم_رفت دعوت رییس جمهور به افطاری را رد کردند.

           






#اخبار را در #کاهگل پیگیری نمایید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

http://kahgelnews.blogfa.com

https://kahgelnews.persianblog.ir

https://kahgelnews.blogsky.com

http://kahgelnews.mihanblog.com/

https://instagram.com/subsulation

https://t.me/kahgel_news

 

@kahgel_news

فیش حقوقی مادر سیروان خسروی!

®KahGel®

#کاهگل     

#خبر_کاهگل

                     

®خبر®: ‍ فیش حقوقی مادر سیروان خسروی!

 

سیروان خسروی در صفحه اینستاگرامش عکسی از فیش حقوقی مادر خود را منتشر کرد.

                      


سیروان خسروی خواننده پاپ با انتشار تصویر فیش حقوقی مادر خود در اینستاگرامش نوشت:

 

این فیشِ حقوق بازنشستگى (آموزش و پرورش) مادرمه و همونطور که میبینید نزدیک به پونزده میلیون ریال یا حدودا ٢٢٠ دلار هستش. (البته بدون کم شدن حق بیمه و ...)

 

در واقع دریافتىِ خالص سالانه یک معلم بازنشسته مملکت چیزى حدود ٢٦٤٠ دلار میشه ، یعنى تقریبا کمترین سطح حقوق ماهانه یک فرد شاغل در کشورهاى پیشرفته.

 

بخشى از هزینه هاى زندگى در ایران:

 

پوشاک : گرانتر از کشورهاى دیگه

 

وسایل الکترونیک (موبایل، کامپیوتر ،...): گرانتر از کشورهاى دیگه

 

اجاره مسکن و قیمت مسکن : هم تراز کشورهایى مثل آلمان و ...

 

وضعیت بیمه : بدترین وضعیت در مقایسه با کشورهاى دیگه

 

اتوموبیل : ٢ تا ٣ برابر کشورهاى پیشرفته

 

این گوشه اى از هزینه هاى زندگى در ایرانه که البته همه ازش مطلع هستن.

 

سوال اینجاس که مسوولین مملکت هم از این وضعیت خبر دارن؟ یا بى خبر هستن؟

 

با مصاحبه هایى که از مسوولین میبینیم به نظر میاد که خبر ندارن که وضعیت مردم چقدر اسفناکه و دائما حرف از اتحاد و انگیزه مردم در مقابله با تحریم و ... میزنن!

 

درسته که برنامه و دلیلى براى رفع مشکلاتِ مردم ندارید ، ولى "لطفا" با این حرفاتون نمک روى زخم ملت نپاشید.

           

#اخبار  را در #کاهگل پیگیری نمایید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

http://kahgelnews.blogfa.com

https://kahgelnews.persianblog.ir

https://kahgelnews.blogsky.com

http://kahgelnews.mihanblog.com/

https://instagram.com/subsulation

https://t.me/kahgel_news

 

@kahgel_news

تبریک پرویز پرستویی به مناسبت درگذشت #ناصر_ملک_مطیعی!

®KahGel®

#کاهگل     

#خبر_کاهگل

                     

®خبر®: ‍ تبریک پرویز پرستویی به مناسبت

درگذشت #ناصر_ملک_مطیعی!   

              

#پرویز_پرستویی بازیگر سینما در پی درگذشت ناصر ملک مطیعی بازیگر قدیمی سینمای ایران در صفحه شخصی خود به مسئولین صداو سیما با کنایه تبریک گفت.

 


پرویز پرستویی بازیگر سینما در پی درگذشت ناصر ملک مطیعی بازیگر قدیمی سینمای ایران در صفحه شخصی خود به مسئولین صدا و سیما کنایه زد و نوشت:

 

«ناصر خان دیگه ممنوع التصویر نیستی.

 تبریک به صدا و سیما...

 تبریک به مسئولین ارشاد اسلامی

 وتبریک به هنرمندانی که در طول این سال ها سکوت کردند ولی حتما در مراسم تشییع در صف اول حضور خواهند داشت»

           

#اخبار  را در #کاهگل پیگیری نمایید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

http://kahgelnews.blogfa.com

https://kahgelnews.persianblog.ir

https://kahgelnews.blogsky.com

http://kahgelnews.mihanblog.com/

https://instagram.com/subsulation

https://t.me/kahgel_news

 

@kahgel_news                                                                                                                            

ارتباط عجیب خواب آخر هفته و طول عمر!

®KahGel®

#کاهگل     

#آموزنده_کاهگل

               

ارتباط عجیب خواب آخر هفته و طول عمر!   

                            

طبق آخرین تحقیقات انجام شده خواب بیشتر در پایان هفته می‌تواند به کاهش مشکلات سلامتی کمک کند و حتی خطر مرگ زودرس را کاهش دهد.

 

براساس گزارش «نیوزویک»، این تحقیقات نشان‌دهنده اهمیت خواب شبانهاست که کمبود شدید آن می‌تواند خطر مرگ را در شما افزایش دهد.

 

براساس مطالعات جدید، اثرات منفی چند شب خواب کوتاه را می‌توان با خوابیدن در پایان هفته از بین برد.

 

محققان دانشگاه «استکهلم» این تحقیقات را بر روی بیش از 43 هزار بزرگسال و به مدت 13 سال انجام دادند.

 

آنها یافتند افرادی که کمتر از 65 سال سن دارند و به مدت 5 ساعت و یا کمتر در طول هفته و 8 ساعت در پایان هفته می‌خوابند در مقایسه با افرادی که تنها 6 تا 7 ساعت در طول هفته می‌خوابند طول عمر بیشتری دارند.

 

این نتایج اشاره به این دارد که خواب کوتاه در طول هفته اگر با یک خواب طولانی و یا متوسط در پایان هفته همراه باشد عامل خطر مرگ و میر نیست و این نشان می‌دهد که خواب کوتاه شبانه می‌تواند در پایان هفته جبران شود.

 

#مطالب_آموزنده  را در #کاهگل پیگیری نمایید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

http://kahgelnews.blogfa.com

https://kahgelnews.persianblog.ir

https://kahgelnews.blogsky.com

http://kahgelnews.mihanblog.com/

https://instagram.com/subsulation

https://t.me/kahgel_news          

 

@kahgel_news

#ناصر_ملک_مطیعی درگذشت!

®KahGel®

#کاهگل     

#خبر_کاهگل

                     

®خبر®: ‍ #ناصر_ملک_مطیعی درگذشت!  

                        

ناصر ملک‌مطیعی کارگردان و بازیگر سینما و تلویزیون ایرانی که مدت ها با بیماری دست و پنجه نرم می کرد، دقایقی پیش دار فانی را وداع گفت.

 

 او اخیرا در فیلم نقش نگار بازی کرده بود که البته با استقبال مخاطبان روبه رو نشد.

 

نگاهی به زندگی ملک‌مطیعی

ناصر ملک مطیعی (زاده 1309 در تهران) کارگردان و بازیگر سینما و تلویزیون ایران بود. پس از انقلاب اسلامی و تغییر چارچوب های حاکم بر سینمای ایران، ملک مطیعی، هم چون فردین و بهروز وثوقی، جایی در سینمای پس از انقلاب نداشتند و زمینه بر ادامه فعالیت هنری آنها فراهم نشد. ملک مطیعی، پس از انقلاب و تا به امروز، در مشاغلی هم چون قنادی و مشاور املاک فعالیت داشته است.

 

چطور بازیگر شدم

به گزارش اقتصادنیوز او در مصاحبه‌ای گفته بود بعد از فارغ التحصیلی دوست داشتم وارد عرصه سینما شوم زمینه ورزشی و سلامت بدنی هم که داشتم، فیزیک بدنی ام را برای سینما آماده کرد. اولین فیلمم را در سال 1327 بازی کردم.

 

مادر من خیلی آدم با نظمی بود. هیچ کدام از نامه های مرا بدون جواب نگذاشت. به من سر می زد که ببیند فیلم های من در چه مرحله ای است. مثلا می آمد فیلم را برای من نقد می کرد، می گفت فلان فیلم در اواسطش حوصله آدم را سر می برد، اما دوباره خوب می شود. خیلی از مرگ و میر من در انتهای فیلم ها خوشحال نمی شد. پدرم هم در ابتدا که سن و سال کم داشته و برای من تعریف می کرد، یک سینما در خیابان سیروس تاسیس کرد، روبه روی کوچه سادات اخویان. آنجا را با پولی که از مادربزرگ من گرفته بود به راه انداخت. یک آپارات خرید و همراه با پسرخاله ها سینما راه اندازی کرد. آن موقع تازه سینما در تهران به راه افتاده بود. آقای معتضدی از اولین سینماداران ایرانی بود، فیلمبرداری بلد بود و از پیشگامان این راه به حساب می آمد. آقای معتضدی 2 سینما داشت؛ یکی از آنها به نام سینما تمدن در خیابان اسماعیل بزاز معروف بود و دیگری سینما میهن در چهارراه حسن آباد. پدرم با آنها همکاری می کرد و این طور شد که یک سینما به راه انداخت. 5 یا 6 ماه این سینما را نگه داشتند. شاید در خاطرم مانده باشد که در یک یا دو سالگی مرا روی صندلی می نشاندند. پدر بعد از اینکه در سینماداری موفق نشد، مانند خیلی از آدم های دیگر زمانی که در زندگی دستش به هیچ چیزی نرسید، رفت و کارمند دولت شد. در پست تلگراف رفت و استخدام شد. گاهی اوقات هم در خانه ویولن، تار و سه تار می زد.

 

 

 

خانه پدری

من در کوچه دانشسرا در دروازه شمیران به دنیا آمدم و در دانشسرای عالی درس خواندم. یک نکته در مورد تربیت بدنی می خواستم بگویم و آن این است که سال 1328 یک روز من سر کلاس تربیت بدنی بودم که آقای ایثاری (فیلمبردار) سر کلاس ما آمد. او می خواست از کلاس ما فیلمبرداری کند و فیلمش را در ارتباط با معرفی ایران بسازد. او خیلی تصادفی من را به عنوان یکی از شاگردان آن کلاس پای تخته برد و این انتخاب تصادفی برایم جالب بود.

 

 ازدواج

ناصر ملک مطیعی سال ها پیش با زنی بنام مهین ازدواج کرد که از وی صاحب یک دختر بنام شیرین و یک پسر بنام امیرعلی می باشد، همسرش مدت ها پیش فوت کرده ، وی بعد از مرگ همسرش دیگر ازدواج نکرده است.

 

اولین فیلم در مقام کارگردانی

اولین فیلمی که ساختم «سوداگران مرگ» بود که مضمون آن در ارتباط با مبارزه با مواد مخدر بود و به هیچ وجه ساز و آواز نداشت.

   

اولین تئاتر

ملک مطیعی در گفت‌وگویی تاکید کرداولین تئاتر را در دانشسرای عالی بازی کردم. آن زمان دکتر والا که در انگستان تئا تر خوانده بود، نمایشنامه ای از ژان پل سار تر به نام «دست های آلوده» که جلال آل احمد آن را ترجمه کرده بود، اجرا کرد که من به همراه خانم خوروش، ملک نصر و... در آن بازی کردیم. این نمایش سال 1336 اجرا شد.

 

بعد ازآن دکتر والا متن دیگری به نام «جاده زرین سمرقند» را کارگردانی کرد که برشی از دوران هارون الرشید بود. قرار بود نقش هارون الرشید را محمد علی جعفری بازی کند. او گرفتار تئا تر دیگری بود و آن نقش را به من پیشنهاد دادند. آن نمایش را کنار بازیگرانی مثل آقای وحدت، سارنگ، خانم ایرن، خانم تهمینه، آقای تابش و مانی مصفا بازی کردم. بعد از 16 روز سالن نمایش آتش گرفت.

 

یک شب دکتر والا به من گفت:«حالا که اینجا آتش گرفته و شما با ما قرار داد یکساله دارید، یک نمایش دیگر بازی کن». من هم پذیرفتم و نمایش «پرفسور سوسول» یک سال و نیم و روزی دو سئانس اجرا رفت.

 

آن زمان کمی از سینما دور افتاده بودم. بعد هم نمایش دیگری بازی کردم و در مجموع سه یا چهار نمایش بازی کردم. بعد از آن در سال 1337 در فیلم «عروس فراری» را بازی کردم که در قاسم آباد رامسر آن را فیلمبرداری کردیم. بلافاصله فیلم «طلسم شکسته» را بازی کردم. این فیلم به فستیوال فیلم برلین راه پیدا کرد و در حاشیه جشنواره نمایش داده شد.آن زمان سینمای ایران را کسی نمی شناخت. من از طرف سایر بازیگران فیلم در این فستیوال حاضر شدم و در مراسمی به زبان آلمانی چند کلمه ای صحبت کردم. به هر حال سینمای ایران مثل این روز ها در جشنواره های خارجی شرکت نمی کرد. اما در آن دوران خریدار اصلی فیلم های ما روس ها و پاکستانی ها بودند.

 

شغل دولتی

این بازیگر مطرح سینما میگوید:من9 سال رئیس تربیت بدنی ناحیه 9 بودم. فوتبال بازی می کردم و داور کشتی بودم. در 1330 چون معلم ورزش بودم، در اولین کلاس داوری کشتی حضور پیدا کردم. در 15 سالگی به قله دماوند رفتم. آن زمان هنوز کسی به این صورت به قله دماوند نرفته بود. آن قدر که رفقای ورزشی داشتم، رفقای سینمایی نداشتم. در سینما فقط با سه یا چهار نفر صمیمی بودم. البته هنوز هم دوستی من با رفقای ورزشکارم ادامه دارد.

  

رادیو و ژاله علو 

به گزارش نمناک او در گفت‌وگویی مطرح کرده است:از آن جایی که من انجمن سینمای نمایش را اداره می کردم، سینما به من وصل بود. کم کم هوادار پیدا کردم آن وقت ها مرسوم بود که مدرسه ها تئاتر اجرا کنند خودم دست به قلم می شدم و نمایشنامه می نوشتم. آخر هفته پدر و مادر ها را دعوت می کردیم که بیایند و بازی بچه هایشان را ببینند بعد از آن بود که فیلم به ایران آمد دکتر کوشان میترافیلم را به راه انداخت و بعد از آن پارس فیلم آمد

 

 خانم ژاله علو که هم در آن زمان و هم الان در رادیو هستند، به من می گفتند خیلی خوب هستی، خیلی شبیه ترون پاول هستی. این بازیگر آمریکایی بود که چشم و ابروی مشکی داشت و لابد شبیه من! 

 

من فردین را وارد سینما کردم

او همچنین گفته بود: من خودم فردین را وارد سینما کردم. هیچ گاه به این قضیه فکر نکردم که او از من جلو بزند. همیشه خم شدم تا دیگران از من بالا بروند. هیچ وقت حسادت نکردم و از کسی دلخور نشدم. چون به خودم معتقد بودم. مرحوم تختی، فردین را به من معرفی کرد و از من خواست او را به سینما معرفی کنم.ایشان را دعوت کردم، حسین نوری، قهرمان وزن هشتم کشتی بود و بعدها همسر خواهر فردین شد و با مرحوم تختی کشتی می گرفتند و رفیق قدیمی مدرسه من بود. به استودیو پارس فیلم در خیابان استانبول آمدند و دکتر کوشان، دلکش، سیامک یاسمی و زرندی هم بودند و همه صحبت کردیم و همه قبول کردند که فردین به سینما راه پیدا کند

 


بازیگری که شیرینی فروش شد!

 ملک‌مطیعی درباره زندگی پس از انقلاب خود نیز گفت:  بعد از مدتی رفتم ایالات متحده به پسرم سر بزنم. قصد این را داشتم که مدت طولانی آنجا بمانم و نمی شد که هیچ کاری نکنم، آنجا به یک سوپرمارکت رفتم و می خواستم از خودم کار بکشم. خیلی از ایرانی ها می آمدند و ناراحت می شدند که چرا اینجا کار می کنید؟ بچه هایی که در آن سوپرمارکت بودند همیشه می گفتند که من مشتری ها را فراری می دهم! بعد از آن بود که همه می گفتند که من در آن سوپرمارکت مدیر هستم تا دل کسی برای من نسوزد! من هر کاری را انجام دادم حتی پیک سوپر. بعد از مدتی با خودم گفتم من که اینجا همه کار می کنم، بهتر است بروم در مملکت خودم کار کنم. به تهران آمدم و در حیاط خانه ام یک شیرینی فروشی راه انداختم. بعد از آن بود که «تابش» یک مغازه در ونک اجاره کرد و «فردین» اول فرش فروشی به راه انداخت و بعد شیرینی فروشی. بعد از مدتی او نتوانست شیرینی فروشی را اداره کند و پسرش راهش را ادامه داد. به هر حال می خواهم بگویم 6،5 سالی ادای شیرینی فروش ها را درمی آوردم و تنهایی زولبیا و بامیه می چیدم. مردم صف می کشیدند. به خاطر من می آمدند. خانه ما در کوچه دانشور بود و از خیابان اصلی خیلی فاصله داشت. شاهرخ نادری هم که تهیه کننده رادیو بود و صبح جمعه را اداره می کرد، به همراه «موزون» عضو تیم ملی فوتبال یک شیرینی فروشی در خیابان شمیران افتتاح کرده بودند و زنگ زدند، گفتند که سر تو که شلوغ تر از ماست! خانواده ای از دزفول برای دیدن پزشک به تهران می آمدند اول می آمدند شیرینی می گرفتند و بعد می رفتند. تماس من با مردم و نزدیکی ای که با مردم داشتند خیلی مرا سر شوق می آورد. از هر جای تهران سوار تاکسی که می شدید آدرس شیرینی فروشی ملک مطیعی را می دادید مستقیم شما را می رساند.  ما یک رفیقی داشتیم به نام روح الله خان جیره بندی که رئیس مشتی تهران آن موقع بود و هنوز هم هست.

 

آن موقع رئیس صنف شیرینی فروشان تهران بود. او به ما می گفت که بروید، من به شما آرد و شکر و شیر هم می دهم. با لوتی گری و زمانی که خیلی مشکل وجود داشت ما را تامین می کرد. یادم می آید که خودم می رفتم کرج تخم مرغ از مرغداری ها می خریدم. زمانی هم که باز می گشتم باید مراقب می بودم، چراکه باید کاغذ خرید را همراه خودمان داشتیم. خیلی سخت بود. به خاطر می آوردم که شب عید همه خانه را تعطیل می کردیم و در سالن شیرینی های خانگی می چیدیم. خانم من قسمت زیادی از شیرینی های شب عید را درست می کرد. برای شاگرد های شیرینی پزی هم در خانه اتاق درست کرده بودم و همان جا می ماندند. یک مدتی سرد فروش بودیم و از بیرون برای مان شیرینی می آوردند و مدتی هم خودمان شیرینی می پختیم. اما خانه به هم ریخته شده بود. دیگر نمی شد راحت زندگی کرد. روزی یکی از دوستانم آمد و گفت:«بلند شو برویم. به عنوان مدیر روابط عمومی بنگاه مسکن آ. ب. آ مشغول شو! خسته نشدی این همه شیرینی پختی.» دیگر بعد از اینکه آن حرف را زد رویم تاثیر گذاشت، مدتی به اهالی خانه گفتم، ببینید می توانید خودتان شیرینی فروشی را اداره کنید؟ پسر من از ایالات متحده آمد، خانه را فروختیم و روزی که فروختیم خیلی ارزان فروختیم. خودم خانه را ساخته بودم و آن موقع نه ملاصدرایی وجود داشت و نه شیخ بهایی. هوای ونک هم دو، سه درجه خنک تر از جاهای دیگر بود. سه روز بعد از فروش خانه گریه می کردم. باغچه ای را در کرج پیدا کردیم و قرار شد هر زمانی که دلم گرفت به آنجا بروم. حالا بیست ودو، سه سال است که در آ. ب. آ هستم. حالا هفته ای دو یا سه روز می روم. آنجا اتاقی دارم و به هیچ عنوان در کار خرید و فروش شرکت نمی کردم. خیلی ها می آیند آنجا با من عکس می گیرند.  انجام ندهیم من همانجا گفتم که خسته شده ام و اصلا دیگر نمی خواهم کار کنم

 

بازگشت به سینما

یک روز آقای علی عطشانی کارگردان فیلم «نقش نگار» از من دعوت کرد به سر صحنه فیلمبرداری فیلمش بروم و به صورت نمادین یکی از سکانس های فیلم را کارگردانی کنم، کلی با هم حرف زدیم و با گروه درباره خاطراتم صحبت کردیم، متاثر شدند و گریه کردند و پیشنهاد بازی در فیلم را مطرح کردند که نقش یک بزرگ تر خانواده و کسی که نصحیت کننده است بازی کنم. من هم پذیرفتم. به قول معروف ما زنگ در خانه خانواده سینما را فشار دادیم، این فیلم به نوعی سلام و علیک من با اهالی سینما است. اگر آن را قبول کردند و به احوالپرسی رسید، باز یک ماجرای دیگر است.

 

روحش شاد!

 

           

#اخبار  را در #کاهگل پیگیری نمایید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

http://kahgelnews.blogfa.com

https://kahgelnews.persianblog.ir

https://kahgelnews.blogsky.com

http://kahgelnews.mihanblog.com/

https://instagram.com/subsulation

https://t.me/kahgel_news

 

@kahgel_news